۱۱۹ بازديد
یک رفیقی دارم پنگی خودش نمیدونه من چه ادم خوب یا خطرناکیم همه در ظاهر منو یک ادم با نمک میبینن
فکمیکنه من نمیفهمم متوجه نمیشم چی میشه چی میگذره
اما خندم میگیره وقتی بهش خودمو ۱۰۰۰ بار اثبات کردم بازم بهم شک داره ایا میتونم یا نه
همیشه نگران چیزای جزعیه همون چیزای جزعیو اینقدر بزرگ میکنه میگه همین چیزای جزعی زندگی منه تو درک نمیکنی روباه اما نمیدونه زندگیتو خودت با کارات اینجوری میکنی
رفیق گاو من زندگی مثل چوب میمونه هر کسی فک میکنه مال خودش بزرگ تره
اما نمیدونی شباااییی درددارم حابم نمیبره دارم چه کارای خطرناکی میکنم شبا چیکارا میکنم هیچکس حتی خودش نمیدونه فک میکنه یک ادمبم فقط ناله میکنم اما یادش رفت دعا هام حرفام چجوری قبول شدن حتی نمیدونه کتابشو توی روز دوم تمومکردم اما به خودمو زدم به اون راه گفتم تا ۱۷ وانمود میکردم بلد نیستم فرصت بده بهم من خودمو به اون راه میزنم تا کسی نفهمه چی به چیه
کسی نمیتونه بفهمه من کیم چیم شاید یک بار گفت چرا سیاه سفیده عکسات اولین نفری هستی تو عمرم که عکساش رنگی نی کسی حتی نمیتونه دلیلشو بفهمه چرا چون بقیه محدود فک میکننن اما من به جیزای خیلی بزرگ تر از زندگی عادی فک میکنم یک ایده دادم به یک از ادما رفت موبایل اورد الان موبایل فروشی زد یکی دکتر شد یکی معلم شد
این فقط چند کار کوتاه ایده هام بود هیچکس راجبم چیزی نمیدونه کل روز چیکار میکنم همه فک میکنن روزا بیکارم سرم تو گوشیه یا خابم یا یک کاری
اما یادشون رفت من کنکور فقط تا بهمن ماه خوندم بعدنخوندم به خودم استراحت دادم رتبه ام شد زیر هزار
اما شب که میشه یک ادم دیه ایی میشم ۰۰۰۰۰۰۰۰۰ به زودی کار برگ ریزون در راه است
- ۰ ۰
- ۰ نظر